2024-03-29T06:09:03Z
https://jesphys.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=10982
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
بررسی پدیده همبوسی مدها در روشهای MASW و MALW
حسین
کاظمنژادی
حمیدرضا
سیاهکوهی
تخمین پروفیل سرعت موج برشی لایههای سطحی در پروژههای مهندسی از اهمیت بالایی برخوردار است. این پارامتر بهعنوان مثال در پروژههای ژئوتکنیکی بهمنظور دستهبندی نوع خاک و در پروژههای مهندسی زلزله برای تعیین پاسخ ساختگاه مورد استفاده قرار میگیرد. در حال حاضر روشهای مختلفی برای تخمین پروفیل سرعت موج برشی وجود دارد که از میان آنها روشهای MASW و MALW بهواسطه سرعت اجرای بالا، هزینه کم و در مواردی غیرمخرب بودن، بسیار پرکاربرد هستند. یکی از مشکلات مهم پیش روی روشهای امواج سطحی پدیده همبوسی مدهاست که در حضور تباین شدید سرعتی (شرایط مرسوم نهشته شدن رسوبات جوان روی سنگبستر) رخ میدهد. این پدیده میتواند منجر به تفسیر غلط ازمنحنی پاشش و حصول مدل سرعتی اشتباه شود. این موضوع برای تصمیمسازی در پروژههای مهندسی میتواند بسیار خطرناک باشد. در این مطالعه ضمن بررسی شرایط ایجاد همبوسی مدها، عملکرد دو روش تحلیل امواج سطحی فوق در حضور این مشکل مقایسه شده است. نتایج نشان میدهد برخلاف روش MASW که به وجود تباینهای سرعتی بالا حساسیت زیادی دارد، روش MALW در مقابل این شرایط پیچیده عملکرد مطلوبی از خود نشان میدهد. همچنین در این مطالعه نشان داده شده است که با استفاده از روش HVSR در کنار روشهای امواج سطحی میتوان فرکانس وقوع همبوسی را نیز پیشبینی کرد و از منحنی H/V حاصل در وارونسازی همزمان با دادههای امواج سطحی بهره برد. روشن است که این موضوع از عدمقطعیت ذاتی موجود در روشهای ژئوفیزیکی کاسته و بر دقت مدل سرعتی نهایی میافزاید.
MASW
MALW
Shear wave velocity profile
HVSR
Joint-inversion
2021
11
22
409
420
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81507_17823dbdbc9144fd511cbd33834aed43.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
استفاده از رگرسیون بردار پشتیبان بر پایه کرنل گاوسی برای مدلسازی تخلخل مخزن در یکی از میادین نفتی ایران
مهدی
رفیعی
مجید
باقری
مجید
نبیبیدهندی
تراوایی، تخلخل و رخسارههای رسوبی فاکتورهای اساسی مشخصههای مخزنی هستند. تخلخل نمایانگر توانایی سنگ در ذخیره سیالات است. رویکردهای زیادی برای رگرسیونهای خطی/غیرخطی از جمله شبکههای عصبی در سالهای اخیر بسیار موردتوجه بودهاند، شبکه عصبی پرسپترون چندلایه (MLP) یکی از این شبکهها میباشد که توانایی خود را به اثبات رسانده است ولی هرکدام از این روشها معایبی دارند. در این تحقیق روش ماشین بردار پشتیبان (SVM) بهعنوان روش اصلی برای رگرسیون و تخمین تخلخل مخزن در یکی از مخازن هیدروکربنی بهکار گرفته شده است. این روش با روش پرسپترون چندلایه مقایسه شده است و نتایج هرکدام موردبررسی قرار گرفتهاند. برای اینکار ابتدا هرکدام از ماشینهای موردنظر برای تخمین تخلخل در محل چاه بهکار گرفته شدهاند و نتایج اولیه باهم مقایسه شدند. نتایج اولیه رگرسیون بردار پشتیبان توانایی بالاتری نسبت به پرسپترون چندلایه نشان داد. برای اینکار بردار پشتیبان برپایه کرنلهای مختلف مورد استفاده قرار گرفت که تابع کرنل گاوسی نتایج بهتری حاصل کرد و نهایتاً برای مدلسازی سهبعدی تخلخل بهکار گرفته شد. برای تهیه یک نقشه سهبعدی به دادههای لرزهای و نشانگرهای استخراج شده مناسب از روی آن نیاز میباشد. بررسی و مقایسه نتایج نشان داد که هردوی ماشینهای پرسپترون چندلایه و بردار پشتیبان از توانایی بالایی برخوردار هستند ولی رگرسیون بردار پشتیبان با توجه به قدرت تخمین بالا نتایج بهتری حاصل کرد.
Porosity
Regression
Multilayer Perception Neural Network
Support vector machine
seismic attributes
Well logs
2021
11
22
421
432
https://jesphys.ut.ac.ir/article_83551_5ca6c99687f8b609da4dc079eb4afd0e.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
زمینلرزه القایی بعد از آبگیری سد البرز: دلالتهایی بر زمینساخت فعال شمال البرز
زمان
ملکزاده
زینب
رکنی
یکی از مهمترین جنبههای مطالعه زمینلرزه القایی امکان چکانش زمینلرزههای بزرگ است. این مطالعه درصدد ایجاد ارتباط بین زمینلرزه 21 دیماه 1390 در جنوب شهرستان بابل با احداث سد البرز است که آبگیری آن از تقریباً سه سال قبل از این زمینلرزه شروع شد. محل مخزن سد توسط دو گسل فعال البرز شمالی در جنوب و خزر در شمال محصور شده است. نتایج مطالعات نشانگر فزونی زمینلرزهها بعد از آبگیری سد البرز است. در یک نگاه کلی به آمار زمینلرزه و آبگیری سد، از تاریخ مهر 1388 تا زمینلرزه 21 دی ماه 1390 دو دوره باربرداری یا کاهش سطح آب مخزن سد اتفاق افتاده است که همزمان موجب افزایش زمینلرزه شده است. بعد از دوره دوم باربرداری، که بیشتر از دوره اول بوده است، زمینلرزه 2/5ML رخ داده است. یکی از دلایل فعالشدن گسل را میتوان به توسعه یا پخش فشار آب منفذی با ضریب موسوم به c، از محل مخزن به کانون زمینلرزه نسبت داد. در گسترش فشار آب منفذی متناسب با تراوایی سنگ، بین آبگیری سد و بالارفتن فشار منفذی و در نتیجه لرزهخیزی تأخیر وجود دارد. این تأخیر موجب میشود زمینلرزهها در عمق و فاصله بیشتری از سد رخ داده و با توجه به درگیری طول و سطح بیشتری از شکستگیها، اختلاف تنش کمتری را برای فعالیت گسلهای فعال بر اساس معیار گسیختگی کلمب فراهم میسازند. ضریب c میتواند در یک ایالت زمینساختی مشابه و در یک تجربه سدسازی دیگر برای پیشبینی زمینلرزه القایی مورد استفاده قرار گیرد.
Induced Seismicity
Active fault
water pore pressure
impoundment
diffusivity
2021
11
22
433
451
https://jesphys.ut.ac.ir/article_83578_0214f08e0ab9160bf44de22a3fe85e5c.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
بررسی طرح هندسی مناسب برای شبکه مشاهداتی CONT14 جهت بهبود دقت برآورد پارامترهای توجیه زمین با احداث ایستگاههای VLBI در ایران
اصغر
راستبود
محسن
صاحبی ایلخچی
روش تداخلسنجی طول مبناهای بسیار بلند یا به اختصار VLBI از اواسط دهه 1960 شروع به کار کرد و بهعنوان یک روش ژئودزی فضایی در تعیین دقیق مختصات زمینی، تعیین پارامترهای توجیه زمین با دقت بسیار بالا و استخراج پارامترهای مهم ژئودینامیکی کاربرد دارد. پارامترهای توجیه زمین به مجموعهای از پارامترها گفته میشود که نامنظمیهای موجود در دوران زمین را توصیف میکند و میتوان با استفاده از این پارامترها از چارچوب مرجع بینالمللی زمینی به چارچوب مرجع بینالمللی سماوی یا بالعکس انتقال یافت بنابراین این پارامترها اهمیت بسیار زیادی در علم ژئودزی دارند. هدف از این پژوهش بررسی دقت پارامترهای توجیه زمین بعد از اضافهکردن ایستگاه یا ایستگاههای مشاهداتی جدید به شبکه مشاهداتی CONT14 میباشد. ایستگاههای مشاهداتی به طور مصنوعی در ایران شبیهسازی شدهاند. در این پژوهش دقت پارامترهای توجیه زمین قبل و بعد از اضافهکردن ایستگاه مشاهداتی جدید به شبکه مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه اصلی تحقیق نشان میدهد که با احداث چهار ایستگاه مشاهداتی در تبریز، اهواز، چابهار و مشهد دقت پارامترهای توجیه زمین 28/13 درصد نسبت به دقت پارامترهای توجیه زمین که از شبکه مشاهداتی CONT14 به دست میآیند، افزایش مییابد.
Very long baseline interferometry (VLBI)
Earth orientation parameters (EOP)
Station
CONT14
Iran
2021
11
22
453
465
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81508_d8ff5e0d8d786836d945dda1d1b709f8.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
بازیابی شکل موجهای بازگشتی مأموریت ارتفاعسنجی رادار با روزنه مصنوعی Sentinel-3A بهمنظور پایش تراز سطح آبهای درونسرزمینی (مطالعه موردی: مخزن سد درودزن شیراز)
آرش
طایفه رستمی
علیرضا
آزموده اردلان
شیرزاد
روحی
امیرحسین
پورمینا
در آبهای درونسرزمینی، تراز سطح آب حاصل از دادههای سطح دو ارتفاعسنجی مغشوش میباشد. ازاینرو، برای تصحیح تراز سطح آب اندازهگیریشده در این نواحی، انجام بازیابی شکل موجهای بازگشتی، الزامی است. در این مطالعه از دادههای سطح دو و سطح یک سنجنده ارتفاعسنج رادار SAR (SRAL) مأموریت Sentinel-3A که در حالت رادار با روزنه مصنوعی (SAR) اندازهگیری میکند، در بازه زمانی مارس 2016 تا نوامبر 2019 برای پایش تراز سطح آب سد درودزن شیراز استفاده شده است. همچنین برای بازیابی شکل موجهای موجود در دادههای سطح یک نیز از الگوریتم بازیابی حدآستانه بهازای حدآستانههای مختلف استفاده شده است. نتایج نشان داد، بازیابنده مرکز ثقل (OCOG) موجود در دادههای سطح دو با مقدار جذر خطای مربعی میانگین (RMSE) 23/38 سانتیمتر و ضریب وابستگی %23/99 با دادههای نوساننگار محلی نسبت به دیگر بازیابندههای موجود در دادههای سطح دو از دقت بالاتری در برآورد سری زمانی تراز سطح آب سد درودزن دارد. پسازآن، سری زمانی تراز سطح آب از بازیابندههای موجود در دادههای سطح دو و انتخاب بازیابنده سطح دو بهینه، شکل موجهای بازگشتی از دادههای سطح یک با استفاده از الگوریتم بازیابی حدآستانه ابتدا بازیابی شده و سپس سری زمانی تراز سطح آب به ازای آستانههای مختلف حاصل شده و با دادههای نوساننگار محلی مقایسه شد که نتایج نشان داد آستانه %60 با مقدار RMSE 73/37 سانتیمتر و وابستگی %30/99 سبب بهبود %3/1 دقت و افزایش %07/0 وابستگی با دادههای نوساننگار نسبت به سری زمانی تراز سطح آب حاصل از بازیابنده سطح دو بهینه شده است.
Satellite altimetry
Sentinel-3
Waveforms Retracking
water level
Doroudzan Dam
2021
11
22
467
483
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81509_d7747acd7f97afed146fa7f31875ba0a.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
تحلیل چندفرکتالی بارشهای روزانه ایستگاههای منتخب غرب-جنوب غرب ایران
حمید
میرهاشمی
داریوش
یاراحمدی
بارش بهعنوان یکی از متغیرترین پدیدههای هواشناختی بهشمار میرود که نوسانهای بسیار شدیدی را در بُعد زمانی-مکانی نشان میدهد. چنین نوسانهایی در ساختار بارش، نتیجه تأثیرپذیری آن از فرایندهای پیچیدهایی است که در میان-مقیاس، بزرگ-مقیاس و مقیاس محلی فعالاند. در این مطالعه بهمنظور، شناسایی رفتار مقیاسی و خصوصیات چندفرکتالی سری زمانی بارش روزانه در منطقه غرب-جنوب غرب ایران، تحلیل فرکتالی-چندفرکتالی نوسانهای روندزداییشده (DFA2, MF-DFA2)، برروی سری زمانی 6 ایستگاه سینوپتیک واقع در منطقه یادشده که دارای آمار بلندمدت بودند، اجرا شد. نتایج حاصل ازDFA2 نشان داد که دو نقطه تقاطع بهترتیب در 180 و 550 روز در سیگنال بارش وجود دارد، این نقاط تقاطع به وجود سه رژیم مقیاسی متفاوت در بارش منطقه موردمطالعه اشاره دارند. از سویی نتایج حاصل از MF-DFA2 مشخص کرد که نمایه هرست تعمیمیافته (hq) با افزایش مقیاس زمانی بارش، همگرا شدهاند، چنانکه اختلاف بین نوسانهای کوچک با نوسانهای بزرگ در سریهای زمانی کوچک-مقیاس بسیار بزرگتر از سریهای زمانی بزرگ-مقیاس است؛ بنابراین در کوچک-مقیاس، دورههایی با نوسان بزرگ، بهروشنی از دورههای با نوسانهای کوچک، قابل تشخیصاند. سایر خصوصیات چندفرکتالی شامل کاهش hq ضمن افزایش مرتبه نوسان (q)، و غیرخطیبودن نمایه جرم نسبت به q، دلالت بر ماهیت چندفرکتالی، رفتار مقیاسی چندگانه و حافظه غیرخطی سیگنال بارش ایستگاهها مورد مطالعه دارند. خصوصیات تکینگی سیگنال بارش نیز نشان دادکه طیف تکینگی کل ایستگاهها، نامتقارن بوده و دارای دُمهای چپ بلند هستند که چنین الگوی در طیف تکینگی، دلالت بر نقش غالب نوسانهای بزرگ در ساختار چندفرکتالی سیگنال بارش دارد. همچنین، پهنای طیف تکینگی نیز نشان میدهد که خاصیت چندفرکتالی و شدت نوسانهای بارشی در ایستگاههای خرمآباد، دزفول و کرمانشاه شدیدتر از ایستگاههای آبادان، اهواز و سنندج است.
singular spectrum
fluctuation
hurst exponent
presipitation signal
Multifractal
2021
11
22
485
499
https://jesphys.ut.ac.ir/article_83556_c00295a96fd455b3f984bcb495239043.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
شناسایی کانونهای داخلی برداشت گردوغبار و مسیرهای انتقال آن در استان هرمزگان (مطالعه موردی: منطقه کوهستک تا بندرعباس)
محمود
دمیزاده
مرتضی
میری
مهران
زند
هدف پژوهش حاضر شناسایی کانونهای داخلی تولید گردوغبار در منطقه حدفاصل بندرکوهستک تا بندرعباس در استان هرمزگان است. دادههای مورد استفاده شامل: کدهای هواشناسی ایستگاههای همدیدی منطقه، تصاویر ماهوارهای مودیس و برداشتهای میدانی میباشد. روش مورداستفاده مبتنیبر مطالعات میدانی، تکنیکهای دورسنجی و مدلسازی اقلیمی است که در این راستا از چهار الگوریتم بارزسازی TDI، Ackerman، NDDI، TIIDI و مدل Hysplit استفاده شده است. نتایج ارزیابی شاخصهای مورداستفاده در بارزسازی گردوغبار منطقه بیانگر کارایی بهتر الگوریتم TDI است. نتایج بارزسازی همچنین نشان داد که کانونهای برداشت و تولید گردوغبار متعددی در منطقه وجود دارند که این کانونها در گستره وسیعی از منطقه موردمطالعه پراکنش دارند. پس از شناسایی کانونهای گردوغبار منطقه، با استفاده از نقشههای تهیه شده و مطالعات میدانی مشخص شد که سه واحد رسوبات دشتهای سیلابی (Qal3)، رسوبات خاکریزهای طبیعی (Qal2) و تلماسههای ساحلی (Qdune)، بیشترین نقش را در تولید گردوغبار منطقه بهعهده دارند. مسیریابی حرکت طوفان گردوغبار با استفاده از مدل انتشار لاگرانژی ذرات HYSPLIT نشان داد که سه مسیرکلی ورود طوفانهای گردوغبار به منطقه وجود دارد که شامل مسیر شمالشرقی، مسیر غربی و مسیر جنوبغربی میباشند. همچنین بر اساس نتایج مدل، مشخص شد که ادامه حرکت طوفان در منطقه در مسیرهای متفاوتی بوده که مسیر شمال و شمالشرقی با 30 درصد، مسیر جنوبی 25 درصد و مسیر شرقی 20 درصد از مجموع رخدادهای دوره مطالعاتی 2000 تا 2018 را شامل میشود.
Algorithm detector
HYSPLIT
MODIS
Minab
trajectory
2021
11
22
501
518
https://jesphys.ut.ac.ir/article_83558_27e8e2cde1078ce0e963290a641c3384.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
گردش کلی جو در اطلس و آرام شمالی و ارتباط آن با توسعه و تقویت واچرخندهای جنبحاره آزورز و هاوایی
علی اکبر
گرمسیری مهوار
قاسم
عزیزی
حسین
محمدی
مصطفی
کریمی احمدآباد
در این پژوهش بهمنظور شناخت ارتباط گردش کلی جو با توسعه و تقویت واچرخندهای جنبحاره آزورز وهاوایی، تحلیل همدیدی-دینامیکی از وضعیت اقلیمشناختی گردش هادلی و گردش مداری (واکر) در حوزه اطلس و آرام شمالی بهعمل آمده است. از روش تابع جریان جرم برای کمیسازی گردش نصفالنهاری و مداری بهره گرفته شده است. دادههای موردنیاز، شامل میانگین ماهانه مؤلفه نصفالنهاری باد، سرعت قائم در دستگاه فشاری (اُمگا) و واگرایی باد افقی از نسخه ERA5، دادههای بازتحلیل مرکز پیشبینی میانمدت وضع هوا (ECMWF) دریافت شدهاند. الگوی گردش نصفالنهاری میانگین نشان داد که انتقال جرم در تابستان نیمکره شمالی بهسمت نیمکره جنوبی صورت میگیرد و گردش هادلی نمیتواند بیشینه فعالیت واچرخندهای جنبحاره را تفسیر و توجیه کند. در حالیکه الگوی گردش نصفالنهاری در سطح مقطعهای کوچکتری در شرق اقیانوسها، نشان داد که گردش هادلی نقش مهمی در انتقال جرم به جنبحاره نیمکره شمالی بازی میکند. براساس نتایج تحقیق، گردش هادلی در شرق اقیانوسها، گردش مداری (واکر) ناشی از گرمای نهان آزاد شده در غرب اقیانوسها و گردش حاصل از گرمایش بر روی خشکیهای شرق اقیانوسها نقش مهمی در انتقال جرم به جناح شرقی واچرخندهای جنبحاره دارند. فرایندهای مذکور در شکلگیری بادهای شدید شمالی در شرق اقیانوسها و بادهای بسامان در منطقه حاره و در نتیجه آن، توسعه و تقویت واچرخندهای جنبحاره مؤثر هستند.
General Circulation
Hadley Cell
Mass Stream Function
Subtropical Anticyclone
Walker circulation
2021
11
22
519
536
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81513_8bc0e361fdcc71e40142d92a914c007a.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
تعیین چرخه فعالیت مغناطیسی ستارههای کوتوله رده طیفیM با استفاده از تکنیک GLS و شاخص H_α؛ ستاره پروکسیما قنطورس
فاطمه
عزیزی
رحیمه
فروغی
پروکسیما قنطورس نزدیکترین ستاره به خورشید با نوع طیفی M5.5V، کمنورترین عضو سیستم ستارهای سهتایی آلفا قنطورس است که در حدود ۱۴۰۰ واحد نجومی نزدیکتر به زمین نسبت به سایر اعضای آن قرار گرفته است. این ستاره علیرغم سن بالای خود، یک ستاره فعال محسوب می شود و همانند خورشید دارای چرخه فعالیت است. لذا مطالعه این ستاره با توجه به شباهت آن با خورشید و امکان داشتن منظومه؛ یعنی حضور سیاراتی در اطراف آن و بهتبع آن بررسی حیات در این سیارات از اهمیت ویژهای برخودار است. از آنجاییکه ستارههایی با نوع طیفی M بهدلیل ضعف نوریشان چندان بررسی نشدهاند، مطالعه این ستاره برای شناخت ستارههای خیلیسرد نیز میتواند مفید باشد. هدف اصلی این مقاله علاوهبر تعیین چرخه فعالیت ستاره پروکسیما قنطورس با شاخص ، ارزیابی تکنیک GLS برای تعیین دوره تناوب ستارههای کوتوله فعال نیز میباشد. برای این منظور از دادههای طیفی رصد خانه لاسیلا در شیلی که بازه زمانی ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۷ را پوشش میدهد، استفاده شد. دوره تناوب فعالیت این ستاره ۲۳۴۹ روز بهدست آمد که در توافق خوبی با نتایج بهدست آمده از سایر روشها برای دوره تناوب این ستاره است. در واقع نتایج تأییدکننده کارایی و برتری تکنیک GLS در تعیین دوره تناوب ستارههای کوتوله فعال سرد میباشد.
Cool dwarfs
Active star
Period
Periodogram technique
Proxima Centauri
2021
11
22
537
545
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81515_aa7e7473f270a730a433447975fcd903.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
اثر پهنای جریان جتی بر رشد امواج کژفشار
احمد
ذادقآبادی
مریم
رضازاده
علی
محمدی
جریان جتی، جریان باریک با عرض چند صد کیلومتر و طول چند هزار کیلومتر در سطوح بالایی وردسپهر است. وجود جریان جتی بر روی منطقه کژفشاری موجب افزایش چینش قائم باد در منطقه میشود. هدف این پژوهش مطالعه اثر پهنای جت بر ناپایداری کژفشار با استفاده از مدل شبهزمینگرد در صفحه بتا است. برای حل معادلات شبهزمینگرد در صفحه بتا از روش تفاضل متناهی برای گسستهسازی در راستای قائم و نصفالنهاری استفاده شده است. همچنین جریان جتی با پهناهای متفاوت در مسئله تعریف شده و آهنگ رشد امواج جوی محاسبه میشود. نتایج نشان میدهد که با کاهش پهنای جت تا 2400 کیلومتر، آهنگ رشد نیز کاهش یافته است. ولی کاهش بیشتر پهنای جت منجر به افزایش آهنگ رشد میشود؛ بنابراین پهنترین جت دارای بیشینه آهنگ رشد برای اعداد موج 6 الی 13 و باریکترین جت دارای بیشینه آهنگ رشد برای اعداد موج 13 الی 20 است. در این حالت تحمیل عدد موج نصفالنهاری روی جتهای پهن ایجاد میشود و در جتهای باریک سازوکار افت آهنگ رشد بهدلیل تحمیل عدد موج نصفالنهاری دیده نمیشود. محاسبه بخش موهومی سرعت فاز نشان داد که افزایش سرعت هسته جت با کاهش پهنای جت، موجب تقویت رشد امواج جوی میشود و دیگر اثر محدودکننده عدد موج نصفالنهاری در مسئله دیده نمیشود؛ همچنین در طبیعت فرایند محدودشدن نصفالنهاری برای جتهای باریک دیده نمیشود. دلیل آن نیز افزایش سرعت هسته جت با باریکشدن پهنای جت در شرایط واقعی است؛ بنابراین محدودیت نصفالنهاری جتهای باریک مسئلهای انتزاعی بوده و در طبیعت دیده نمیشود.
jet stream
meridional wavenumber
β-plane
baroclinic instability
Sturm-Liouville equation
2021
11
22
547
560
https://jesphys.ut.ac.ir/article_83557_147a3bf4b19070dc5125e417d5d784dd.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
پیشنگری دورههای خشک و مرطوب متوالی در ایران مبتنیبر برونداد همادی مدلهای تصحیح شده اریبی CMIP6
آذر
زرین
عباسعلی
داداشی رودباری
تغییر اقلیم میتواند شدت و فراوانی رخدادهای فرین اقلیمی مرتبط با بارش را در آینده تغییر داده و فشار بیشتری بر دسترسی به منابع آب ایجاد کند. این مطالعه به پیشنگری بلندمدت روزهای خشک (CDD) و مرطوب (CWD) متوالی ایران پرداخته است. برای این منظور از دادههای بارش 41 ایستگاه همدید کشور و برونداد بارش پنج مدل منتخبCMIP6 شامل GFDL-ESM4, IPSL-CM6A-LR, MPI-ESM1-2-HR, MRI-ESM2-0, UKESM1-0-LL در دوره تاریخی (2014–1975) و دو دوره آینده (2060-2021 و 2100-2061) تحت سناریوهای مبتنیبر مسیرهای اجتماعی و اقتصادی (SSPs) استفاده شد. برای درستیسنجی برونداد بارش مدلهای منتخب از سنجههای آماری r، RMSE، MBE و جدول توافقی مهارتی (ROC) استفاده شد؛ سپس روزهای خشک و مرطوب متوالی با استفاده از شاخصهای CDD و CWD کارگروه ETCCDI محاسبه شد. نتایج درستیسنجی مدل های منفرد نشان داد از بین پنج مدل CMIP6، مدل IPSL-CM6A-LR دارای بیشینه کمبرآوردی و UKESM1-0-LL بیشینه بیش برآوردی برای بارش ایران است. پس از بررسی مهارت فردی مدلها یک مدل همادی با بهکارگیری روش میانگین وزنی مستقل (IWM) ارائه شد. امتیاز مهارتی پس از ایجاد مدل همادی چندگانه (MME) بهبود قابلملاحظهای یافت. نتایج این مطالعه شواهدی را ارائه میدهد که بیهنجاری دورههای خشک متوالی بهعنوان یک نمایه استاندارد برای خشکسالیهای کوتاهمدت تحت شرایط تغییر اقلیم در ایران افزایشی است. بیشترین افزایش روزهای خشک متوالی در ایران با حداکثر 4/26 روز تحت سناریوی SSP5-8.5 در دوره 2100-2061 در حوضههای آبخیز دریای خزر و دریاچه ارومیه خواهد بود.
Precipitation
CMIP6
SSP Scenarios
consecutive dry and wet days
2021
11
22
561
578
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81514_07c61dfa8e459a5a9fce4745f2603d00.pdf
Journal of the Earth and Space Physics
JESP
2538-371X
2538-371X
1400
47
3
واکاوی تشدید الکترومغناطیسی وردسپهر در افزایش بارانزایی
آرزو
جهانشیر
در پژوهش حاضر روش بهبودیافته بررسی اثرات تلفیقی ناشی از تزریق میدان الکترومغناطیسی فشار قوی و برهمکنش با لایههای زیرین وردسپهر بهمنظور افزایش بارانزایی پیشنهاد شده است. مکانیابی پویا و شناسایی نقاط تبادلی در ارتفاعات وردسپهر-سطح زمین با حداکثرسازی بار الکتریکی تزریقی در این نقاط، زمینه افزایش تودههای ابر را فراهم کرده و باعث کاهش پراکندگی و چگالش بیشتر ذرات در ابر میشود. پیشینه قابلقبول بهدست آمده از تزریق میدان الکترومغناطیسی در لایههای زیرین وردسپهر مناطق غرب و جنوب غرب ایران و افزایش بارش محلی نسبت به دادههای اقلیمی بلندمدت و کوتاهمدت منطقه، نویسندگان را بر آن داشت تا بهعنوان پژوهشگر فناوریهای نوین محیطزیستی در حوزه فیزیک و با استناد بر دستاوردهای دینامیکی تبادلات میدانهای الکترومغناطیسی در ارتفاعات وردسپهر-سطح زمین، نقاط تشدید عملکرد تزریق را با هدف حداکثرسازی مطلوبیت نتایج گذشته در افزایش بارانزایی تعیین و مکانیابی کند. فن محاسبات فیزیکی تشدیدکننده میدانهای تبادلی مکانیابی شده در ارتفاعات مشخص از وردسپهر-سطح زمین نقش چشمگیری در افزایش ایستایی و ضخامت میدان الکترومغناطیسی تزریق دارد. تشدید میدان باعث افزایش ضخامت میدان تزریقی شده (شعاع اثر میدان) و در نتیجه حداقلسازی پراکنش تودههای ابر و افزایش چگالش بخار آب و هستههای تراکمی را نسبت به نتایج سال 1392 نشان داد. سطح بارش نسبت به دوره سیساله و چند ساله اخیر بین 30-10 درصد افزایش و نسبت به اثر تزریق در نقاط تبادلی حدود 12-15 درصد افزایش مجدد دارد که درکل بهطور میانگین 36 درصد افزایش بارش خواهد بود. تصحیحات دینامیکی تزریق در وردسپهر بر پایه محاسبات نظری میباشد.
Electromagnetic Intensification
Precipitation
Cloud Generating
Electromagnetic Injection
Dynamic Locating
2021
11
22
579
593
https://jesphys.ut.ac.ir/article_81537_fb4fefb2216d0f3c17e1d7d7fa467bbf.pdf